آفتاب حق (منصوراميني)

ارائه مطالب در مورد هر موضوعي

تبلیغات در سایت ما
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

تبلیغات سایت

آفتاب حق (منصوراميني)

بندگان را لطف حق داد این نوید
بعد سختی گردد آسانی پدید
از پس هر گریه اخرخنده است
هرغم از شادی بسی اکنده است
هرشبی را روز روشن در قفاست
هرکجا دردی ست دنبالش دواست
عاقبت جوینده ی سرگشته یافت
آنکه خود جویندگی یابندگی ست
جستجو رکن رکین زندگی است
ازجهودی برسرنخلی شنید
کز مدینه آفتاب حق دمید
آمده مردی که احمد نام اوست
خلق او مانند خلق او نیکوست

پیش رویش ماه تابان چون بتافت
ازخجالت ناگهان برخود شکافت
یافت احمد را و دست اورا فشرد
عارفانه در جنابش سر سپرد
تشنه میداند بهای آب را
خسته می فهمد شکوه خواب را
چون که آن سلمان مسلمانی گرفت
جسم بی جانش زنو جانی گرفت
قدر آن نور الهی را شناخت
هستی خود بر سر سوداش باخت
خود همان اسلام اندر دست ماست
بین چسان گردیده بی قدر و بها
گوهری بازیچه ی طفلان شده
دست طفلان همچو خاک ارزان شده

رایگان این گوهرت آمد به دست
زین سبب از دستت افتاد و شکست
آنکه ارزان یافت ارزان می دهد
دین خود را برسرنان می دهد
کار بازی نیست جانا کار دین
بوذر و سلمان بود غمخوار دین
کار دین را حمز ای باید وزین
تاشود صد پاره اندر راه دین

منصور امینی باغبهادرانی


مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: